به گزارش راهبرد معاصر؛ در مراسم تشییع پیکر شهدای نصر، در محله الجادریه بغداد، دوربین ها صحنه ای را ضبط کردند که در آن، هادی العامری که پس از شهادت ابو مهدی، مرد شماره یک مقاومت شناخته می شود، بالای سر تابوت ها، با صدایی بلند می گوید: «خون بهای شما، اخراج نیروهای امریکایی از عراق است». این خون بهایی همسو با هدف گذاری جمهوری اسلامی ایران پس از ترور قاسم سلیمانی بود. آیت الله خامنه ای هم پس از این ترور تصریح کرده بود که انتقام فرمانده سپاه قدس، اخراج امریکایی ها از منطقه است.
همسو با همین اقدام، جو سنگینی علیه هر شیعه ای که بخواهد مخالف صحبت کند، بوجود آمد. جلسه پارلمان برگزار شد و از حدود 200 نماینده شیعه، بیش از 170 تن شرکت کردند و به طرح اخراج نیروهای امریکایی رای مثبت دادند. چندین تن از فرماندهان مقاومت عراق به قم آمدند و با مقتدی صدر طرح ها را هماهنگ کردند؛ تجمعی به بزرگی "ثورة العشرین الثانیة" برگزار شد همه چیز با فراز و نشیب پیش رفت تا آن که روزی رسید که مصطفی الکاظمی پس از اتمام دور اول گفتگوهای استراتژیک از "موفقیت بزرگ" سخن گفت و مدعی شد توافقاتی برای خروج نیروهای امریکایی بدست آمده است.
در ادامه نخست وزیر موقت یا همان رئیس دولت پیشبرد امور، به واشنگتن رفت. نکته مغفول و البته بسیار مهم در این سفر، در کنفرانس خبری پیش از آغاز جلسه کاظمی و ترامپ مطرح شد. ترامپ پیش از آن که با نخست وزیر عراق صحبتی بکند خبر داد که نیروهای امریکایی طی بازه زمانی سه ساله از عراق خارج شوند. اما در ادامه طی گفتگوهای "کمیته عالی هماهنگ کننده" به ریاست وزرای خارجه دو طرف، مقرر شد "همکاری های امنیتی:" در بلندمدت ادامه یابد. کلید واژه های "امنیتی"، "آموزش" و "تجهیز" همواره با قید "بلند مدت" در گفته ها و توافق های مکتوب عنوان شده اند. مسلما منظور از "بلند مدت"، "سه سال" نیست. بنابراین آمریکا به فکر خروجی است که به همکاری امنیتی، آموزشی و تجهیزی، در بلند مدت آسیب نمی زند.
سوال اینجاست، که آیا اصولا جمهوری اسلامی ایران صرفا مخالف حضور نیروهای نظامی با یونیفرم نظامی ایالات متحده هستند یا آن که مخالف حضور امریکا به نحوی هستند که بتواند عرض اندام کند؟ آیا تاکنون درگیری مسلحانه ای میان نیروهای 5000 نفری آمریکا با مقاومت در عراق در گرفته که حالا خروج آن ها هدف باشد؟ یا حضور اطلاعاتی، هژمونی هوایی و فعالیت های امنیتی است که آسیب زده و حالا باید بدنبال از بین بردن آن بود.
یکی از تحلیل های غلط داخلی این بود که حداقل در ظاهر، فریب افسانه "خروج امریکا از عراق" پس از 2011 را خورد. آمریکا هیچگاه عراق را ترک نکرد. روزی نرسیده که آمریکا هیچ نیروی نظامی رسمی در سرزمین عراق نداشته باشد. توضیح آن که پس از 2011 و وقتی در دوره نوری المالکی در بوق و کرنا کردند که آخرین کاروان امریکایی در 2011 از عراق خارج شد، حداقل 150 نظامی آمریکایی و بیش از 1000 نیروی امنیتی این کشور در عراق باقی مانده بودند. تا زمان ظهور داعش، این شمار با شدت و ضعف تداوم یافته بود. کمی پیش از سقوط موصل، امریکا در عراق حداقل 300 نیروی نظامی رسمی و بیش از 3000 پیمانکار امنیتی داشت. مشکل واقعی برای مقاومت این است که تفاوت چندانی میان این الفاظ نیست؛ پیمانکار امنیتی همان کاری را برای ایالات متحده می کند که سرباز نیروی زمینی انجام می دهد. پس این در واقع یک تغییر پوشش است. در آن برهه امریکا برای آن که از شکل نظامی فعالیت هایش بکاهد، همه نیروهای نظامی رسمی و غیر رسمی را ذیل "اداره همکاری های امنیتی" که بخشی از سفارتش بود قرار داد.
اکنون دوباره دقیقا همان بازی کلید خورده است. آمریکا می گوید "نظامیانش" را سه ساله از عراق بیرون می کشد ولی همکاری "امنیتی"، "اطلاعاتی"، کمک "آموزشی" و "تجهیز" را در بلند مدت ادامه خواهد داد. آیا متصور است که حتی شمار نامتعارف "دیپلمات های" سفارت امریکا صف کشی علیه مقاومت نباشد که حالا بپذیریم چندین هزار نیروی امنیتی، و پیمانکار احتمالا هوایی برای نیروهای عراقی، نخواهند این کار را بکنند؟
تصور کنید نیروهای بلک واتر بخواهند به نیروهای امنیتی و انتظامی عراق آمورش بدهند؛ نیروی هوایی و پهپادی امریکا بخواهد همتای عراقی خود را تجهیز کند و در نهایت، شمار اندکی از پرسنل نیروی زمینی ارتش واشنگتن، بخواهند در بغداد، به ارتش آموزش دهند! ساده لوحی محض است که در این فرض بپذیریم هدف تنها آموزش و تجهیز است؛ مسلما امریکایی ها جاسوسی می کنند و به وقت مقتضی، آنجا که روزی مانند روز ترور شهدای نصر، به اصطلاح به سیم آخر بزنند، حملات پهپادی هم خواهند داشت.
سخنان قیس الخزعلی؛ پذیرش ضعف یا خوردن فریب؟
تعجب برانگیزترین موضع گیری در قبال سفر الکاظمی به امریکا را قیس الخزعلی داشته است. او ضمن انتقاد از دولت، گفته «حضور نیروهای امریکایی می بایست محدود به مستشاران نظامی و تکنسین فنی می ماند ولی موضوع به سربازان رزمی هم کشیده شده است...». این که الخزعلی به گونه ای سخن بگوید که چنین برداشت شود مشکلی با حضور "فنی" و "مستشاری" آمریکایی ها ندارد، جای شگفت دارد. بعید است که بتوان این را به فریب خوردن قیس الخزعلی تعبیر کرد. او سال ها سابقه جهاد با امریکایی ها را دارد و مسلماً می داند، آمریکا حضور بی دردسر نخواهد داشت بنابراین این که پس از ترور شهدای نصر، با شکل دیگری از حضور امریکایی کنار بیاید، احتمالا پذیرش ضعف مقاومت در موقعیت کنونی است. البته فرضیه دیگری هم مطرح است و آن فریب دادن جبهه امریکایی است که در این مجال قابل بحث نیست.
جمع بندی
بنظر می رسد ایالات متحده، در برنامه ای از پیش تعیین شده، قبل از ترور شهدای نصر قصد داشته ضمن کاهش نیروهای نظامی رزمی خود، حضور پر رنگ امنیتی، اطلاعاتی خود را حفظ نماید. پس از ترور فرماندهان نصر بود که خشم مقاومت برانگیخته شد و "اخراج نیروهای امریکایی" به عنوان یک هدف کلان تعیین شد؛ واشنگتن در این میان، عمدی یا سهوی به نحوی رفتار کرده که تعبیر "فریب مخالفان حضور امریکا" تقویت شود. واشنگتن و دولت الکاظمی می گویند "سربازان امریکایی" می روند و به جای آن ها، "مستشاران اطلاعاتی، تسلیحاتی و امنیتی" می آیند. این در واقع یک تغییر پوشش است برای نیروهایی که مأموریتشان یکی است. موضوعی که شاید در سطوح بالای مقاومت نوعی "کنار آمدگی" در قبالش مشاهده می شود.